شیطونکم!
دقیقا یک هفته است که کلاغ پر کردنت رو میبینیم.3 شنبه گذشته وقتی از سر کار برگشتم کلی باهات بازی کردم و شما هم بازی هایی که بلد بودی رو رو کردی .قربونت برم در حالی که ایستاده بودی خم شدی و انگشت اشاره ات رو به گل قالی زدی و در حالی که نگاهت به من بود گفتی" پر". خیلی خوشحال شدممممم! از اون به بعد همش کلاغ پر میکنی. اشاره کردن رو هم یاد گرفتی و به سمت تلویزیون و دو تا قاب عکسی که خاله حمیرا واست درست کرده اشاره میکنی.به تلویزیون اشاره میکنی و همون حین میای نزدیکم و یه چیزایی اروم در موردش میگی ولی من نمیفهمم ولی همون صدا ها رو من اروم با لحن خودت و در حال اشاره به تلویزیون میگمو شما بشدت میخندی... روبروم می ایستی وانگشت کو...